ما در کجای صلح هستیم؟
از زمانی آغاز تلاشها برای صلح حدود ده سال قبل در زمان دورۀ ریاست جمهوری حامد کرزی، سهم و چگونگی نقش زنان در این پروسۀ همواره از موضوعات مورد بحث بوده است. امروز نیز که بیشتر از هر زمان دیگر از صلح سخن گفته میشود، برای هر زنی پرسشی در خصوص نقش او و در کُل نقش زنان افغان در این روند به میان میآید.
هیچ کی به خاطر ندارد که بگوید زن در افروختن و شعلهور ساختن این جنگ نقش داشته است. با این وجود که ما عامل این جنگ نبوده ایم و در طول تاریخ هرگز این نقش را نخواهیم داشت، اما قربانی درجه یک این عامل هستیم. ما از یاد نبرده ایم که هنوز هم در افغانستان جامعه مردسالار حاکم بوده و هر تصمیمی که در این خصوص حتی در قبال زنان گرفته میشود، به صورت تحمیلی بر ما پذیرفته شده و واقعیت جامعه نیز همین است که در اکثریت مواقع حتی اجازه ابراز نظر به ما داده نشده، دهان ما بسته نگهداشته شده و بر لبان ما نیز مُهر سکوت چسب زده شده است.
زنان در این بحران لگدمال شدند
از زمان آغاز جنگ در کشور که با تجاوز نیروهای اتحاد جماهیر شوروی بر افغانستان همزمان است، زنان افغان قربانیهای بی شماری این بحران را متقبل شده اند. این جنگ میلیونها تن را بلعید، میلیونها تن دیگر را معلول ساخت، به میلیونها خانواده را به کشورهای همسایه و فراتر از آن مهاجر ساخت و میلیونها تن دیگر را از ابعاد اقتصادی تا اجتماعی صدمات قابل ملاحظۀ وارد نموده است.
اگر مردی خانواده در این جنگ جان باخت، بار گرانش بر دوش زن خانواده گذاشته شد. زنی که مسئولیت یتیمان را عهدهدار شد و تمام تمرکزش همانا سیر ساختن شکم یتیمان بود و بی هیچ منبع و مهارتی که راه درآمد باشد، صادقانه و خالصانه به آن رسیدهگی نمود.
همچنان اگر مردی در این جنگ معلول گردید، زن خانواده به آن شانه داده و زندهگی را با هزاران درد و رنج دوام بخشید. این همه قربانیهای ما برای سیاست گزاریهای بوده که ما اصلاً در طرح آن کوچکترین نقشی نداشته ایم.
نگاههای جنیستی و پیچیدهگی معضل
هر چند نگاههای جنیستی و هچنان تفاوتهای جنیسیتی را که از دیری به اینسو قایل هستند، در عقاید اسلامی نمیگنجد، با آنهم از مسایل داغ مورد بحث این روزها میباشد. ما زنان با آنکه در طول این دو دهۀ اخیر به دستآوردهای بی شماری نایل آمده ایم، هنوز هم در مسایل خورد و کلان ملی به حاشیه رانده میشویم.
متاسفانه هنوز هم باورها اینست که زن جنس ناتوان بوده و از عهدۀ امور موفقانه بدرآمده نمیتواند. این نگاه ضعیف به زنان به عنوان جنس قوی و نیمی از نفوس این جامعه هرچند ما را از مسیر اصلی ما که همانا خودکفایی و به پا ایستادن است منحرف نساخته، اما از اثرات سوء آن نیز انکار نمیشود.
همین نگاهی که در ذاتش مشکلزا است، سبب گردیده است تا مشارکت زنان در عرصههای حکومتداری، سیاسی، اجتماعی حتی در سطوح پایان تصمیمگیری کمرنگ شود. همین امر سبب گردیده که نقش ما زنان در مذاکرات صلح در قطر که اکنون هرچند با بن بست مواجه گردیده، نمادین و نه چندان قوی باشد.
مشارکت ضعیف زنان در مذاکرات صلح
متاسفانه نه دولت و نه هم طالبان به عنوان مخالفان مسلح نظام هنوز هم بر نقش زنان در مذاکرات صلح به صورت اساسی بارومند نیستند، در حالی که زنان در طول تاریخ اسلام از نقش فعال و قوی در عرصه تصمیم گیریها برخوردار بوده اند. ما هرچند حدود ۳۵ درصد کُل رای دهندهگان انتخاباتهای گذشته را تشکیل داده ایم، اما در تناسب به آن تا اکنون نیز نقش ما ثابت و مقدم نبوده است.
زنان افغان در مجموع فقط نظارهگر آن هستند که در مذاکرات صلح در قبال آنان چه تصمیمی گرفته میشود. همۀ این تصامیم و وقایع پیرامون ان را فقط از صفحات تلویزیون بیننده هستند و بدون آنکه صلاحیت واقعی در این خصوص داشته باشد، تصامیم تحمیلی را میپذیرند و به مثل بیشتر از چهل سال گذشته باز هم سکوت اختیار مینمایند. این دیگر بدترین مرحله است.
تجربۀ تلخ ما و درس عبرت
این بر همۀ جهانیان هویداست که سالهای ۲۰۰۱-۱۹۹۶ سیاهترین دوره برای زنان بوده است. طالبان در این دورۀ حکمروایی شان با سوء تعبیر و تفسیری که از احکام دین اسلام داشتند، بدترین برخورد را در حق زنان و حقوق آنان روا داشته اند.
زنان در آن زمان حق نداشتند که به تعلیم و تحصیل بپردازند، مشارکت زنان در عرصههای ملی صفر بود، زن اجازه نداشت بدون محرمش حتی از روی نهایت ناگزیری به بیرون از خانه برود، زن حق کار نداشت و حتی حق آزادی بیان. شاید هیچ دورۀ تاریخی چنین جفا و جنایت را شاهد نبوده است. ما زنان هر چند بیشتر از نیم جامعه بودیم، اما حیثیت ما بیشتر از یک برده ادوار قدیم نبود.
با فروپاشی نظام مستبد و سیاه طالبان، قانون اساسی افغانستان در مادۀ ۲۲، زن و مرد را دارای حقوق و وجایب مساوی دانسته است. دستآوردهای بیست سالۀ زنان نیز ریشه در همین مادۀ قانون اساسی دارد. هم اکنون بیشتر از چهار میلیون دختر روانۀ مکتب است، صدها هزار زن و دختر دیگر مصروف تحصیلات عالی هستند، دهها هزار زن اکنون در دوایر دولتی و خصوص مصروف کار هستند، حق ابراز نظر را دارند، حق کار را دارند، مشارکت شان در شورای ملی بالاتر از ۳۰ درصد است و اما چرا در تصمیم گیری در خصوص صلح و آیندۀ مان نقش کمرنگ داشته باشیم!؟
نقش معنادار زنان در صلح
بسیج گستردۀ زنان نه تنها منحصر به شهرها؛ بلکه به سطح قریهها نیاز اساسی است، این روند اما به رهبریت منسجم و چهرههای تاثیرگزار و حمایت دولت، مردم و جامعۀ جهانی نیازمند است. در هیچ صفحۀ تاریخ ندیده ایم که بالادستان حقوق زیردستان را بدون مطالبۀ حقوق به آنان قایل شده باشد، بلکه همین زیردستان اند که مشروعیت میدهند و حقوق حقۀ خود را به دست میآورند. این حق ما است.
چنانچه جامعه جهانی؛ حقوق بشر و به خصوص حقوق زنان را دستآورد و اصل انکارناپذیر در مذاکرات صلح با طالبان عنوان نموده است، لازم است این حمایتش را در عمل نیز نشان داده و به طالبان بفهماند که افغانستان سال ۲۰۲۱ با افغانستان سالهای ۲۰۰۱-۱۹۹۶ از هیچ لحاظی قابل مقایسه نیست.
یکپارچگی اعضای هیات مذاکره کنندۀ دولت افغانستان شامل زنان و مردان در بارۀ حقوق ما زنان و دفاع از دستآوردهای شان به صورت واحد امریست نهایت لازمی. این باید به خط سرخ مذاکرات با طالبان تعیین گردیده و به آنان تفهیم گردد که این صدای نیمی از نفوس افغانستان است، نه صدای چند نمایندۀ شان و باید از خواستها و نظریات شان که اصلاً در این جامعه جایی ندارد، منصرف شوند.
در این سو «جمهوریت» نیز ضرورت به حمایت بنیادین است، نه حمایت سمبولیک و ناپایدار. زنان در خط مقدم قربانی جنگ و دفاع از جمهوریت قرار داشته و این باید به عنوان یک اصل پذیرفته شود. تقویت و مشارکت زنان در سطوح تصمیمگیری در مسایل خورد و کلان ملی و دفاع از حقوق شان وجایب و مکلفیتهای دولت است و باید به صورت پایدار انجام شود.
من به عنوان ژورنالیست و زن افغان که در همین بیست سال اخیر رشد کردم، تعلیم و تحصیل نمودم، حالا حق کار و بیان اندیشه و دفاع از حقوق خود و سایر همنوعان خود را دارم، دفاع از حقوق و دستآوردهای زنان به عنوان جزئی از موفقیت و پیشرفتها را خط سرخ خود تعیین کرده ام. طالب و هر طالب اندیش دیگر که هر روز نسبت سوء تعبیر و سوء تفسیر با حقوق زنان مخالفت مینماید؛ بداند که ما از حقوق و دستآوردهای خویش انصراف نمیدهیم، به سیر خویش ادامه میدهیم و از مسیر منحرف نمیگردیم.
0 نظرونه